دامادی مرصاد
هستی جون این عکس ودرتاریخ 1392/07/07 ازت گرفتم.باعمه افسانه و خاله حمیراومادرجون حشمت رفتیم عروسی.توعروسی رفتن وخیلی دوست داری ، وهمین طورلباس عروسو.راستش می خواستم یه لباس عروس خوشگل برات بخرم ولی پیدانکردم.توهمه اش از پله های تالار بالا وپایین می رفتی . مریم کوچولو هم که عمه رو یکم اذیتش کرد.نه اینکه گریه کنه ولی همه اش بغل مامانش بود ومی خواست همه جاروببینه.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی