کلبه هستی جون
دخترنازم ، امروزبرای دومین بارباباایمان جون بدون من وتو رفت مسافرت.البته خیلی اصرارکردکه من وتوهم باهش بریم ولی من تمایلی نداشتم.تااینکه مادرجون زنگ زدن وازمون خواستن که بریم پیششون تاتنهانباشیم. باباجون قول داده که زود زود برگرده. این عکس هاروهم قبل اینکه بریم خونه مادرجون ازت گرفتم. این کلبه خوشگل روهم اقاجون اکبربرای شماخریدن. خوش باشی دخترم ...
نویسنده :
مونا و ایمان
16:52